داستان تولد فرش نوین ایران و ابوالفتح رسام عرب زاده
- اشتراکگذاری
- 262
- 0
ابوالفتح رسام عرب زاده را به عنوان پدر فرش نوین ایران میشناسند. او صنعت فرش ایران را به دوره جدیدی وارد کرده و پیوندی میان هنر قالیبافی و طراحیها و مینیاتور کشور به وجود آورده بود.
رابطه رنگ و طرح با تار و پود در این سرزمین که نامش ایران است سابقهای دیرینه دارد. ذوق و هنری هم که در ترکیب این عناصر برای به وجود آمدن اصیلترین دستاورد مردمان این سرزمین لازم است، در دست فرزندانی است که در همین آب و خاک به دنیا میآیند.
یکی از همین فرزندان هنرمند ابوالفتح رسام عرب زاده است که در سال 1293 در شهر تبریز به دنیا آمد. فامیلی او عرب زاده است. چراکه سه نسل قبل از او به ایران مهاجرت کردهاند و به ایران آمدند. این معجزه خاک ایران زمین است که عصاره خلاقیت و ذوق ایرانی را در چرخش نسل این فرزند خلف وارد کرده است.
ابوالفتح برای اولین بار در کنار پدرش با طرح و رنگ آشنا شد و الفبا و خوانش قرآن را هم تا هفت سالگی از پدر آموخت. تا کلاس ششم را خواند و سواد خواندن و نوشتناش روز به روز بیشتر میشد. اما آنچه که ذهن او را مشغول کرده بود و خیالاتش را رنگارنگ میکرد به ساعاتی مربوط میشد که در کارخانه قالی بافی به طراحی برای فرشها میپرداخت. استعداد این نوباوه به اندازهای بود که بعد از گذراندن دوران ابتدایی تحصیل، سالهای نوجوانی خود را در رشته مینیاتور هنرستان تبریز گذراند.
طبع هنری ابوالفتح نه فقط در نقاشی و طراحی بلکه در گلدوزی و موسیقی هم شکوفا شد. او ویولن مینواخت. روزها در مدرسه مشغول به تحصیل بود و شبها تا دیروقت در مغازه کاشی کاری میماند و هر آنچه که از استادان خود میآموخت را تبدیل به طرح اجرایی میکرد. او با همان پولهایی که از فعالیت در کودکی به دست آورد برای تحصیل در مدرسه صنایع مستظرفه به تهران آمد.
دیوار شورای ملی و تابلوفرش ها
تلاشهای مداوم ابوالفتح رسام عرب زاده ادامه داشت تا اینکه مناقصهای نظر او را جلب کرد. این مناقصه از هنرمندان خواسته بود تا طرح پیشنهادی خود را برای دیوار شورای ملی ارائه دهند تا بهترین آنها برای اجرا انتخاب شود. ابوالفتح که موقعیت را به چشم یک فرصت میدید، در این مناقصه شرکت کرد و طرح او به عنوان اثر شاخص برای اجرا روی دیوار شورای ملی انتخاب شد.
تا این دوران که او بتواند خود را بیش از پیش به جامعه هنری بشناساند، به آموزش نقاشی و سفارشهای خطاطی هم مشغول بود. در میان تمام مشغلههایی که داشت توانست دست به ابداع بزند. ابوالفتح توانست تابلو رنگ روغن سیاه قلم را برای اولین بار به جامعه هنری ایران و جهان نشان دهد. علاقمندی او به طرحها و نقشها باعث شد تا او به یادگیری فرش بافی هم تمایل پیدا کند و مدت زیادی نگذشت که رنگرزی برای فرش را هم آموخت.
شبهایی که ابوالفتح از کار دست میکشید، شروع به مطالعه میکرد. غزلیات حافظ از مجموعههای موردعلاقه او بود که به اشعار پر از تصویر آن علاقه زیادی داشت. چند وقتی بود به تصاویری که در اشعار حافظ وجود داشت فکر میکرد. این خیال را در سر میپروراند که طرح این اشعار را فرش کند.
در نهایت، دست به کار شد. تابلوفرشهایی که مبتنی بر بعضی از اشعار بود را طراحی کرد و بافت. از نمونههای مشهور این تابلوفرشها میتوان به تابلو فرش «بنی آدم اعضای یکدیگرند....» اشاره کرد. تمام این اتفاقات و خلاقیتها در حالی بود که ابوالفتح رسام عرب زاده 25 ساله شده بود و هر روز به پختگی بیشتری در هنر طراحی میرسید.
با این حال، دست از آموختن ابعاد دیگر هنرهای بصری نمیکشید. او مجسمهسازی را هم آموخت. در همان سالها بود که تصمیم گرفت چهره عارف قزوینی، از شعرای شناختهشده کشورمان را بسازد.
این طرح به اندازهای موفق بود که برای قرار گرفتن روی مقبره عارف قزوینی برای مزار او فرستاده شد. تابلوفرشی دیگر از او به نام «یوسف و زلیخا» طراحی شد که نظر استاد طاهرزاده را به خود جلب کرد.
بازگشت به تبریز
با تمام محبوبیتی که در تهران به دست آورده بود به تبریز برگشت. جنگ جهانی دوم آغاز شده بود و او با تمام تجربه و هنرش به تبریز بازگشته بود تا در کارگاهی مستقل به هنر خود مشغول شود. به خاطر غرق شدن در هنر تابلوفرش، نیاز داشت تا در مورد رنگرزی بیشتر بداند.
به همین خاطر از یکی از دوستاناش که در کارخانهای آلمانی به رنگرزی مشغول بود مشورت خواست. دوره جنگ بود و کار فرش کساد شده بود. به ناچار برای مدتی دست از کار کشید و برای اینکه به مردم روحیه دهد شروع به کشیدن کاریکاتور کرد. البته در همان دوران چند تابلوفرش طراحی کرد و بافت که بعدها در دهه بیست – زمانی که دوباره به تهران برگشت – دو تخته از آنها در حراج هلال احمر به فروش رسید.
یکی از تابلوفرشها به نام «گردونه روزگار» از ظرافت و پیچیدگی خاصی برخوردار است و هنوز هم از نمونههای برجسته طراحی فرش به حساب میآید. دوره کسادی هم به سر رسیده بود. دهه 40 و 50 مانند دهه بیست و زمان جنگ جهانی دوم نبود و اقتصاد کشور دوباره جان گرفته بود. ابوالفتح رسام زاده که حالا در تهران بود، مغازهای در محله لالهزار گرفت و آن را تبدیل به کارگاه طراحی و قالی بافی کرد.
از لاله زار تا مجموعه واژگان فرش
اولین نمایشگاهی که آثار ابوالفتح رسام عرب زاده را به شهرت رساند همان کارگاه شخصی او در لالهزار تهران بود. بعد نوبت به انیستیتو گوته رسید که آثار او مانند «اسرار جهان» را به همه هنردوستان نشان داد. نتیجه آشنایی با آثار ابوالفتح رسام عرب زاده این شد که کارخانهداران و شرکتهای فرش ایران از او دعوت کردند که بر کار آنها نظارت داشته باشد و مدیریت کند.
اما او با توجه به روحیهای که داشت نمیتوانست چارچوبهای اداری را تحمل کند و این دعوت را نپذیرفت. اما همیشه به راهنمایی شرکتهای فرش ایران میپرداخت و نتیجه این راهنماییها تبدیل به مجموعه واژگان فرش شد که ابوالفتح به گردآوری و انتشار آن پرداخت.
سال 1356 بود که موزه فرش افتتاح شد. رسام عرب زاده از مشاورینی بود که پیشنهادها و راهکارهای کارآمد بسیاری را به این موزه ارائه کرد. او حالا دیگر به پدر فرش نوین ایران تبدیل شده بود. پیوند هنر قالی بافی با نشانهها و هنرهای بصری دیگر ایرانی و طراحیها و مینیاتور این کشور به دست او به وجود آمده بود و صنعت فرش ایران به دوره جدیدی وارد شده بود.
شاید نام بنیاد فرهنگی هنری فرش رسام عرب زاده را شنیده باشید. رسام عرب زاده با دستهای خود این بنیاد را بنا نهاد و 66 قطعه فرش و هر آنچه که در این سالهای آموخته بود را در آن قرار داد و به مردم ایران تقدیم کرد.
جالب است که اولین کارگاه هنری قالیبافی در تهران را هم او بنا کرد. ابوالفتح رسام عرب زاده در سن 84 سالگی در سال 1375 هجری شمسی چشم از جهان فروبست.
او تا زمانی که زنده بود توانست سلیقه مردم ایران را در زمینه هنر فرش تغییر دهد و با ساختار شکنیهایی که اساس آن را سنت طراحی ایرانی تشکیل میداد دست به ابداع و خلاقیتهایی در زمینه هنر قالیبافی و فرش زد که تنها از او برمیآمد.
زندگی ابوالفتح رسام عرب زاده مانند زندگی بسیاری از کارآفرینان ایرانی همچون : برادران خیامی، محمدتقی برخورداری، هاکوپیان و بسیاری دیگر پر از پیچ و خم است.