آشنایی با «حسابداری ذهنی» و فرار از تله آن در سرمایهگذاری
- اشتراکگذاری
- 179
- 0
از نظر روانی انسان تمایل دارد که عایدیهایش را طبقه بندی و ارزش گذاری کند. بر اساس این رفتار روانی شما مخارج و بودجه خود را نیز طبقه بندی میکنید. برای مثال بودجه خود را برای خرید خانه تا مخارج روزانه طبقه بندی میکنید یا مثلا برای ۵۰۰ تومان از حقوقتان تا ۵۰۰ هزارتومان از محلی دیگر، ارزشی متفاوت قائلید. طبقه بندی شما بر اساس نظر شخصیتان پدید میآید که ممکن است منجر به تصمیم گیریهای مالی نادرست و صرف هزینههای غیر منطقی شود. اولین بار این نظریه را ریچارد تیلر که اقتصاددان برنده جایزه نوبل بود تحت حسابداری ذهنی مطرح کرد.

منطق خود را دست حسابداری ذهنی ندهید!
فرقی ندارد که پول از چه منبعی وارد شده یا اینکه برای چه کاری میخواهیم پول خود را هزینه کنیم. باید بدانیم همه پولی که داریم ارزش یکسان دارد. نباید اسیر حسابداری ذهنی شد و به صورت منطقی پول خود را به سرمایه گذاری و پس انداز یا هزینهی روزمره و یا روز مبادا اختصاص دهیم. هر یک ریالی که به دست میآوریم خواه حقوقمان باشد یا خواه پولی که از آسمان رسیده در چشم ما باید ارزشی یکسان داشته باشد.
مصداقهای عینی از حسابداری ذهنی
دیدیم که حسابداری ذهنی کاملا بی اساس و منطق است. برای مثال شما پولی برای خرید خانه یا چیزی شبیه این در یک حساب پس انداز کنار میگذارید و در آن واحد در حال بازپرداخت بدهیهای خود هستید و اصلا حاضر نیستید به یک ریال از پولی که کنار گذاشتهاید دست بزنید. در واقع طبق حسابداری ذهنی که در ذهنتان است پولی که کنار گذاشتهاید به مراتب از ارزش بیشتری برخوردار است و یا خود فکر میکنید ماهانه سودی به آن تعلق میگیرد. حال آنکه باید بدانید برای بازپرداخت بدهیهایتان باید کارمزد بیشتری نسبت به سودی که از بانک میگیرید به بانک بدهید و اگر حاضر نشوید تحت هیچ شرایطی به آن پول دست بزنید بازپرداخت بدهیها بیشتر طول میکشد و در پی آن کارمزد بیشتری باید به بانک بدهید و در نتیجه ارزش کلی پولتان کم میشود. مگر نه اینکه هر چه دارید از کیسه خودتان است؟ پس چرا بین منابع پولی که دارید فرق میگذارید و در نهایت تصمیمهای مالی غیر منطقی میگیرید؟
بیشتر بخوانید: حساب و کتاب ها برای سرمایه گذاری
حسابداری ذهنی چطور میتواند بر سرمایه گذاری اثر بگذارد؟
حتی در بازار سرمایه نیز میتوان شاهد حسابداری ذهنی و تصمیم گیری بر مبنای آن بود. فرص کنید شما دو سهم دارید که یکی سود ده و دیگری زیان ده است. طبق نظریه زیان گریزی که قبلا به آن اشاره کردیم این فرد برای فرار از زیان، سهم سود ده را میفروشد حال آنکه میبایست سهم زیان ده را بفروشد. طبق نظریه حسابداری ذهنی، این فرد چنین عمل کرده و ضرر خود را بیشتر میکند و تصمیمی غیر منطقی میگیرد. شناخت این دام بهترین و اولین گام برای پرهیز از آن است. سعی کنید روی گزینههایی که سرمایهگذاری کردهاید دقت نمایید و تصمیمی عقلایی بگیرید.