سندروم استکهلم چیست و چه تاثیری در زندگی ما دارد؟
- اشتراکگذاری
- 189
- 0
سندروم استکهلم به یک حالت روانشناختی اشاره میکند که در آن گروگانها با گروگانگیرهایی که آنان را به اسارت گرفتهاند، احساس همدلی و ترحم پیدا میکنند.
آیا میشود کسی که به گروگان گرفته شده است از گروگانگیر خود راضی و خوشحال باشد؟ در ماه اوت سال 1973 طی یک گروگانگیری در استکهلم سوئد، چهار کارمند یک بانک شامل سه زن و یک مرد به مدت شش روز به گروگان گرفته شدند. این گروگانگیری برای سرقت از بانکی در استکهلم بود. در این سرقت گروگانها در یکی از خزانههای بانک زندانی شده بودند. طی این شش روز قربانیان وابستگی عاطفی به گروگانگیرها پیدا کردند، تا جایی که از همکاری با پلیس خودداری میکردند. جالب اینجاست که بعد از آزاد سازی گروگانها هیچ کدام از آنها در دادگاه علیه گروگانگیرهای خود شهادت ندادند.
سندروم استکهلم چیست؟
سندروم استکهلم به یک حالت روانشناختی اشاره میکند که در آن گروگانها با گروگانگیرهایی که آنان را به اسارت گرفتهاند احساس همدلی و ترحم پیدا میکنند. نیلز بجروت، جرمشناس و روانپزشک سوئدی زمانی این اصطلاح را ابداع کرد که پلیس استکهلم از او برای تجزیه و تحلیل واکنش قربانیان سرقت از بانکی در استکهلم سوئد کمک خواسته بود تا بتواند دلیل این رفتار گروگانگیرها را توضیح دهد. آقای بجروت این گونه پاسخ داد که کسانی که به اسارت گرفته شدهاند مورد شستشوی مغزی قرار گرفتهاند. بجروت این عارضه را سندرم نورمالمستورگ نام گذاری کرد اما بعدها در خارج از سوئد به سندروم استکهلم معروف شد.
چرا سندروم استکهلم اتفاق میافتد؟
اساسا عارضه روانی سندروم استکهلم به دلیل تلاش انسانها برای بقا صورت میگیرد. تا جایی که میتوان گفت نگرش مثبت نسبت به آدمربا یک مکانیسم دفاعی از جانب کسی است که در اسارت قرار دارد به این امید که آسیبی به وی نرسد. در این شرایط شخصی که گروگان گرفته شده است، در ذهن خود فکر میکند که اگر گروگانگیرها بفهمند که به ظاهر نسبت به آنان نگرش مثبت دارد ممکن است به او آسیب وارد نکنند. به همین دلیل این فرد شروع به واقعی کردن این حس نسبت به گروگانگیرها میکند. در این لحظه فرد گروگان گرفته شده در تله سندروم استکهلم گرفتار میشود.
سندروم استکهلم در روابط کاری
عارضه سندروم استکهلم در شرکتها نیز امکان دارد اتفاق بیافتد. در برخی از شرکتها تعدادی از کارمندان شرکت به مدت طولانی که در آن کار میکنند بنا به دلایلی همچون علاقه به محیط کار یا علاقه به انجام کاری که در آن شرکت انجام میدهند وابستگی عاطفی به آن شرکت پیدا میکنند. در این حالت مدیر شرکت ممکن است مشابه گروگانگیر در مثال بالا وارد عمل شود. او میتواند حقوق و مزایا یا سایر شرایط کاری که کارمند دارد را مورد تهدید قرار دهد. اما کارمند به دلیل رابطه عاطفی که با شرکت ایجاد کرده است نمیتواند از حق و حقوق خود دفاع کند زیرا امکان دارد هر لحظه از شرکت اخراج شود. بسیاری از روانشناسان عقیده دارند کارمندان چنین شرکتی دچار سندروم استکهلم شدهاند.
سندروم استکهلم و سرمایهگذاری
در دوران بحران بزرگ اقتصادی در میانه سالهای 2008 تا 2010 میلادی، بورس نیویورک در حدودا 41 درصد از روزهای فعالیتش یک درصد یا بیشتر نوسان داشت. سرمایهگذارانی که در بازار باقی مانده بودند، به دلیل شرایط بحرانی اقتصادی فقط به مقدار کوچکی بازدهی و حتی به سربسر شدن سرمایه گذاری خود راضی بودند. طبق نظرسنجیهایی که از سوی شرکت سرمایه گذاری فیدلیتی روی 754 نفر انجام شده بود، بیش از نیمی از سرمایهگذاران (حدود 55 درصد از کل نمونه مورد بررسی)، بیان کرده بودند که هرگونه سود مثبتی در پرتفوی آنها باشد موفقیت آنان به حساب میآید. در حالی که 23 درصد از سرمایهگذاران اینکه فقط ضرر نکنند و سرمایه آنان سر به سر شود را موفقیت به حساب میآوردند. در واقع از دست ندادن پول برای افراد در این شرایط خوشحال کننده بود. این در حالی است که سرمایهگذاران در حالت عادی انتظار داشتند که سالانه بین 8 تا 11 درصد از سرمایه خود در بازار سهام کسب سود کنند. در واقع در دوران افت شدید بازار و بحران چنین اتفاق و احساسی ممکن است بین سرمایه گذاران وجود داشته باشد و کسب سودهای بسیار ناچیز هم موفقیت تلقی شود اما در دوران صعود، این احساس وجود نخواهد داشت.
جمع بندی
سندروم استکهلم یک حالت روانشناختی است. این عارضه نخستین بار هنگامی که چند گروگانگیر چهار نفر را در بانکی در استکهلم سوئد به گروگان گرفتند به دنیای روانشناسی وارد شد. این عارضه بیان میکند کسانی که گروگان گرفته شدهاند ارتباط عاطفی با گروگانگیرها پیدا میکنند و حتی برای ستمی که در حق آنان شده است حاضر نمیشوند که در دادگاه بر علیه آنان شهادت بدهند. این موضوع ممکن است در سایر جنبههای زندگی ما از جمله در سرمایه گذاری هم ظاهر شود.