منظور از تحلیل بنیادی در بازار بورس چیست؟
- اشتراکگذاری
- 56
- 0
تحلیل بنیادی در بورس یکی از کاربردیترین ابزار تحلیلی است و میتواند چشمانداز خوبی از خرید و فروش سهام ارائه دهد.
هر یک از ما در بیشتر اوقات برای هر خرید و فروشی تلاش میکنیم و به قول معروف معامله را از هر جهت سبک و سنگین میکنیم تا انتخاب درستی در خرید و حتی در زمان فروش انجام داده باشیم. تحلیل بنیادی در بازار بورس نیز تجزیه و تحلیل اساسی است که در زمان خرید و فروش سهام باید انجام دهیم. افرادی که به روش مستقیم در بورس سرمایه گذاری میکنند باید چگونگی عملکرد این تحلیل را بدانند و با مفهوم آن آشنا باشند. گفتنی است کسانی که از صندوق های سرمایه گذاری سهامی بهرهمند هستند در واقع در حال بهرهوری از دانش تحلیلگران و اعضای حاضر در صندوقها هستند. با این همه، در فرصت پیش آمده به بررسی اهمیت تحیلی بنیادی در بازار بورس خواهیم پرداخت و ابعاد آن را بررسی خواهیم کرد.

تحلیل بنیادی چیست؟
یک سرمایهگذار موفق باید بتواند تحلیل درستی از معاملات خود در بورس داشته باشد. تحلیل بنیادی در بورس یکی از کاربردیترین ابزار تحلیلی است و میتواند چشمانداز خوبی از خرید و فروش سهام ارائه دهد. این تحلیل باید در میان دیگر ابزار معاملات در اختیار سرمایه گذاران بورس قرار بگیرد. روش تحلیل بنیادی، روش پایهای-ریشهای هم نامیده میشود که فرد سرمایه گذار با کمک این تحلیل به بررسی عوامل تاثیرگذار بر سهام موردنظرش میپردازد و از طریق بررسی عوامل موثر بر سهم تصمیم میگیرد که ارزش خرید و یا فروش را دارد یا خیر. تحلیل بنیادی را میتوان یک نوع آینده نگری در خرید و فروش سهام هم به حساب آورد، چرا که در این روش تلاش میکنیم به ارزنده بودن و پشتوانه داشتن سهام موردنظر پی ببریم. اما عوامل تاثیرگذار بر تحلیل بنیادی که البته این عوامل تاثیر مستقیم بر ارزش سهام را دارند، کدام عوامل هستند.
بیشتر بخوانید: سفته بازی چیست و سفته باز چه کسی است؟
عوامل تاثیرگذار بر تحلیل بنیادی چه هستند ؟
سه دسته از عوامل تاثیرگذار بر ارزش سهام وجود دارند که برای تحلیل بنیادی در بورس تاثیرگذار هستند. اولین دسته که بر قیمت سهام هر شرکت تاثیرگذار است را میتوان عوامل محیطی نامید؛ این دسته شامل عواملی مانند اوضاع اقتصادی و سیاسی کشور، بودجهبندیها و تصمیمات کلان و نیز مقررات میشود. دسته دوم به عواملی مربوط میشود که رابطه مستقیم با صنعت دارد؛ قیمتگذاریهای محصولات در هر صنعت، میزان عرضه و تقاضایی که در موردشان تصمیمگیری میشود و میزان رقابتی بودن و حجم سرمایهگذاریهای در یک صنعت از عوامل تاثیرگذار در دسته دوم به حساب میآیند. اما دسته سوم که به عوامل درونی شرکت مربوط میشود، مانند ترکیببندی سهامداران شرکت و وضعیت میزان داراییها و بدهیها و نسبت قیمت به درآمد یا همان (نسبت P بر E) که کمابیش با نامش آشنا هستیم هم به نوع خود از عوامل تاثیرگذار در قیمت گذاری سهام هر شرکت و البته عوامل تاثیرگذار بر تحلیل بنیادی به حساب میآید.
بیشتر بخوانید: رکود اقتصادی چیست؟
ابعاد تحلیل بنیادی سهام کدامند ؟
هر کدام از سه دسته تاثیرگذار بر قیمت سهام هر شرکت به ابعاد تحلیل بنیادی سهام هم تعبیر میشوند. سرمایهگذار بعد از بررسی سهم موردنظر با سه دسته عواملی که از آن حرف زدیم شروع به تحلیل میکند و ارزش ذاتی سهام را بررسی میکند. قیمت فعلی سهم و ارزش ذاتی آن در تحلیل بنیادی برای فرد سرمایهگذار مشخص میکند که در زمان مناسبی برای خرید و یا فروش سهام موردنظرش قرار گرفته است یا خیر. اگر سرمایهگذار بتواند ارزش واقعی سهم را با استفاده از ابعاد تحلیل بنیادی به دست آورد، میتواند با تطبیق ارزش واقعی با قیمت فعلی سهم به این نتیجه برسد که آیا زمان مناسبی برای خرید آن هست یا خیر. اگر ارزش واقعی سهم از قیمت فعلی سهم بیشتر باشد پس به این معنی است که در زمان مناسبی برای خرید است و سهم موردنظر امکان رشد بیشتری دارد. اما اگر بر خلاف این باشد؛ بنابراین فرد سرمایهگذار میتواند اقدام به فروش سهم کند.

عوامل کمی و کیفی در تحلیل بنیادی
علاوه بر اعداد موجود در صورت حسابهای مالی در وبسایتهای معتبر و بررسی پیشینه موفق و یا ناموفق پشت هر سهم که جز عوامل کمی سهم هر شرکت به حساب میآید، باید بدانیم که اصول کیفی که به جنبههای نامشخص کسب و کار شرکت مربوط میشود هم از اهمیت بالایی برخوردار است. به عنوان مثال به گفته بسیاری از بزرگان سرمایهگذاری در اقتصادهای پیشرفته میتوان به سهام شرکتهایی توجه کرد که با محوریت فناوری فعالیت میکنند. این دست شرکتها شاید از لحاظ کمی نسبت به شرکتهایی با کسب و کارهای قدیمیتر چندان قابل توجه نباشند. اما چون آینده از آن این دست فعالیتها است، پس باید با توجه به عوامل کیفی در تحلیل بنیادی در بورس عمل کرد.
مثال تحلیل بنیادی
نحوه تصمیمگیری بر اساس سهم بنیادی را میتوان با یک مثال توضیح داد. تصور کنید میخواهیم سهم شرکت X را بخریم. ارزش واقعی سهم شرکت 300 تومان است. در صورتی که قیمت فعلی و معاملاتی آن 250 تومان است. در چنین موقعیتی است که اگر سرمایهگذار به ابعاد تحلیل بنیادی در بازار بورس مسلط باشد، میتواند با خرید سهم X بازدهی آینده آن سهم را به دست بیاورد. درست برخلاف این نتیجه گیری، اگر فرد سرمایه گذاری بفهمد که ارزش واقعی سهم از قیمت فعلی آن کمتر است نه تنها اقدام به خرید آن سهم نمیکند، بلکه سهم موردنظر را از پرتفوی خود خارج میکند.