مغالطه الوار سبز در سرمایه گذاری

برخی از افراد گمان می‌کنند برای این که در کاری موفق شوند، باید حتما از جزئیات آن مطلع و آگاه باشند. با وجودی که عده زیادی با این حرف موافقند اما ممکن است این موضوع لزوما درست نباشد. این موضوع در مورد سرمایه گذاری هم پیش می‌آید. به این مغالطه الوار سبز می‌گویند. مغالطه الوار سبز یک اشتباه منطقی است که در آن ما فرض می‌کنیم که بهترین نتایج عموماً از درک تمام جزئیات مربوط به یک پدیده سرچشمه می‌گیرند. برای روشن شدن موضوع، بیایید یک مثال را با هم بررسی کنیم. چند کتاب آشپزی را دیده‌اید که توسط پزشک گوش و حلق و بینی نوشته شده باشد؟ اگرچه دانش پزشکی ممکن است به بحث در مورد این موضوع که چگونه جوانه‌های چشایی و حواس بویایی با مغز ما ارتباط برقرار می‌کنند بپردازد، اما برای نوشتن کتاب آشپزی این موضوع مهم نیست. مطمئناً ممکن است استدلال کنید، دانستن اینکه ما شیرینی، شوری، تلخی و غیره را درک می‌کنیم، می‌تواند مفید باشد، اما هیچ کسی با تمرکز بر حواس چشایی شروع به نوشتن کتاب آشپزی نمی‌کند. در ادامه بیشتر به مغالطه الوار سبز اشاره می‌کنیم و توضیح می‌دهیم که چه درس‌هایی می‌توان از آن گرفت.

پیدایش مغالطه الوار سبز

اصطلاح مغالطه الوار سبز، اصطلاحی است که توسط سرمایه گذار معروف نسیم نیکلاس طالب ابداع شده است و داستان تاجر بسیار موفقی را توصیف می‌کند که الوار خرید و فروش می‌کرد. نام این تاجر جو سیگل بود. سیگل با تجارت چوب ثروت بسیار زیادی به دست آورده بود. اما همانطور که معلوم شد سیگل هیچ ایده‌ای از آنچه که معامله می‌کند نداشت. او حتی فکر می‌کرد که الوار سبز (green timber) به معنای چوبی است که به رنگ سبز رنگ شده است و برایش مایه تعجب بود که چرا افراد به الواری که به رنگ سبز درآمده باشد، علاقه دارند. او بعداً متوجه اشتباه خود شد و فهمید که الوار سبز در زبان انگلیسی به معنای الوار تازه بریده شده است.

سیگل که تاجر چوب بود هرگز نمی‌دانست که این چوب‌ها از کجا می‌آیند و به کجا فرستاده می‌شوند و حتی اطلاعی در مورد اینکه این چوب‌های خریداری شده توسط او به چه صورتی تهیه شده‌اند، نداشت. او به دلیل تجربه زیادی که در مورد معامله چوب داشت توانسته بود به تاجر ثروتمندی تبدیل شود. سیگل معاملات خود را بر اساس اطلاعات کوتاه مدت همچون جریان سفارشات، قیمت و تکنیک‌های سایر معامله کنندگان تنظیم می‌کرد.

طالب این موضوع را به صورت زیرکانه دریافته بود که برای موفق شدن در تجارتی مانند چوب حتی لازم نیست که بدانید الوار سبز و خشک چه تفاوتی با یکدیگر دارند بلکه آنچه اهمیت دارد تجربه‌ای است که موجب شناخت بهتر و دقیق‌تر بازار چوب می‌شود.

درس‌هایی از مغالطه الوار سبز

درس‌هایی که از داستان تجارت الوار سبز می‌توان یاد گرفت، این است که برای اتخاذ تصمیمات سرمایه گذاری موفق، نیازی به شناخت جزئیات یک گزینه از جنبه‌های متفاوت ندارید. وقتی با نفت معامله می‌کنید، نیازی به دانستن سیاست خاورمیانه یا تاریخ عراق نیست. البته داشتن این دانش می‌تواند به شما کمک کند اما عوامل زیادی روی انجام معامله و تغییرات قیمت تاثیر می‌گذارند. اگر در مورد سرمایه گذاری تجربه بالایی داشته باشید، آیا در سیاست عالی خواهید بود؟ به عنوان مثال، اگر در تاریخ خوب باشید، آیا در ریاضیات خوب خواهید بود؟ بسیاری از مردم اگر ندانند که سیگل پول زیادی به دست آورده است، احتمالا او را احمق می‌دانند. حتی در آن زمان، بسیاری فکر می‌کردند که او خوش شانس بوده است. البته ممکن است عامل شانس هم در موفقیت او نقش داشته باشد. اما نکته همچنان باقی است. البته دانش در زمینه‌های دیگر می‌تواند کمک کننده باشد. بدیهی است که دانستن نحوه ساخت عکس، به شما در هر شکلی از عکاسی کمک می‌کند اما بسیاری از این جزئیات برای موفقیت در سرمایه گذاری لزوما لازم نیست.

مغالطه الوار سبز در سرمایه گذاری

آیا لازم است افراد ریسک گریزی که علاقه‌مند به سرمایه گذاری در گزینه‌های درآمد ثابت هستند تا بتوانند ماهانه سود تضمینی و ثابتی داشته باشند در مورد نحوه عملکرد کل سیستم بانکی کشور اطلاعات دقیق و جزئی داشته باشند؟ خیر. زیرا آنچه برای یک سرمایه گذار اهمیت دارد دو نکته است: یکی میزان سودی که به وی تعلق می‌گیرد و دوم اطمینان از امنیت سرمایه گذاری. عدم آگاهی از اینکه سیستم بانکی چگونه کار می‌کند نمی‌تواند باعث موفقیت سرمایه گذار در نحوه سرمایه گذاری خود شود. البته هیچ کسی نمی‌تواند منکر این شود که آگاهی در مورد مسائل مختلف بسیار سودمند است.

در مورد معامله‌گری در بازارها نیز همین مغالطه الوار سبز مطرح می‌شود. طبق این مغالطه، برای معامله کردن لزومی ندارد همه جزئیات یک سرمایه گذاری مستقیم یا سرمایه گذاری در صندوق های سرمایه گذاری را بدانید تا نتیجه موفقی به دست بیاورید.