درسهای موفقیت و شکست در بازار از نگاه یک سرمایهگذار بزرگ
- اشتراکگذاری
- 412
- 0
مهمترین نکتهای که گراهام به ما یاد داد، تفاوت بین قیمت و ارزش است. به عقیده او این قیمت است که دچار نوسان میشود و به شرایطی مانند میزان ترس انسانها بستگی دارد اما ارزش از محیط کسبوکار به دست میآید. به همین دلیل هم وی روی سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش متمرکز بود. با این حال باید بدانیم که سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش هم مشکلاتی دارد.
در دنیای سرمایهگذاری افراد موفقی وجود دارند که استراتژیها و راهکارهای آنها برای بسیاری از سرمایهگذاران نوپا راهنما و آموزنده بوده است. آشنایی با اندیشههای این سرمایهگذاران بزرگ میتواند به درک بازارها و کسب سود کمک کند. اما این موفقیت روی دیگری هم دارد. حتی سرمایهگذاران بزرگ و افسانهای هم خطاهایی داشتهاند.
آگاهی از این اشتباهات و البته آموزههای درست آنها میتواند به ما کمک کند تا راه خود به دنیای سرمایهگذاری را بهتر طی کنیم و در این مسیر پیشرفت کنیم. قصد داریم در مجموعهای به بررسی بزرگترین خطاها و راهکارهای سرمایهگذاران بزرگ بپردازیم و شما را با این درسهای ارزنده سرمایهگذاری آشنا کنیم. در اولین مورد سراغ بنجامین گراهام رفتهایم.

آشنایی با یک سرمایهگذار بزرگ
بنجامین گراهام یکی از بزرگان دنیای سرمایهگذاری است. او یک اقتصاددان آمریکایی- بریتانیایی بود و یکی از مهمترین سرمایهگذاران والاستریت نیویورک در دهه 1960 میلادی به شمار میآید. ولی حتی سرمایهگذاری در این حد از اعتبار هم خالی از خطا و اشتباه نیست. خود بنجامین گراهام میگوید: «در مدت 50 سال تجربه در والاستریت فهمیدم که در مورد سازوکار بازار سهام کمتر و کمتر میدانم ولی در مورد این که سرمایهگذاران باید چه کار کنند، بیشتر و بیشتر میدانم و این موضوع تغییر نگرش کاملا اساسی است.» بنجامین گراهام به دلیل روشهایی که در سرمایهگذاری خود به کار گرفت، یکی از بزرگترین افراد دنیای سرمایهگذاری محسوب میشود. تحلیل اوراق بهادار که او در کارش بنیان گذاشت، امروزه هم کاربرد دارد.
گراهام در نقش استادی وارن بافت
گراهام متوجه چیزی شد که تا آن زمان تنها معدودی به آن پی برده بودند. کتاب «تحلیل اوراق بهادار» برای افراد حرفهای والاستریت نوشته شده بود، اما گراهام کار خود را با نوشتن کتاب «سرمایهگذار هوشمند» ادامه داد. این کتاب برخلاف کتاب قبلی او برای عموم نوشته شده بود و بیش از یک میلیون نسخه از آن فروخته شد. حتی وارن بافت، سرمایهگذار بسیار معروف و افسانهای که در میان 10 مرد ثروتمند جهان قرار دارد هم نسخهای از آن را در نوزده سالگی خوانده و معتقد است بهترین کتابی بوده که تاکنون در حوزه سرمایهگذاری نوشته شده است. در ادامه به توصیههای سرمایهگذاری این سرمایهگذار مهم میپردازیم.
بیشتر بخوانید: منظور از تحلیل بنیادی چیست؟
مفهومی به نام سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش
برخی سرمایهگذاران به دنبال شرکتهایی میگردند که انتظار دارند درآمد آنان را سریعتر از کل بازار افزایش دهند. برخی دیگر شرکتهایی را ترجیح میدهند که چشماندازهای آینده آن به بدی که قیمتشان منعکس میکند، نباشد. اما هر نوع سرمایهگذاری که باشید، میخواهید سهامتان بیش از پولی که بابت آن دادهاید، بیارزد. سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش موثرترین راه برای تعیین این موضوع است که آیا قیمتی که برای خرید بخشی از یک کسب و کار میپردازید، کمتر از ارزش واقعی آن شرکت است یا خیر. در واقع بر اساس این مفهوم باید اوراق بهاداری را بخرید که قیمتشان کمتر از ارزش ذاتی آنها است.

درسهای بنجامین گراهام برای سرمایهگذاری
همان طور که گفتیم درسهای سرمایهگذاری بنجامین گراهام در کتابهای تحلیل اوراق بهادار که در سال 1934 منتشر شد و کتاب سرمایهگذار هوشمند که در سال 1949 به چاپ رسید، مطرح شده است. به طور کلی سه اصل سرمایهگذاری را میتوان در نگاه گراهام مهم دانست. در ادامه به این اصول اشاره میکنیم.
اصل اول: همیشه در حاشیه امن سرمایهگذاری کنید
منظور از حاشیه امن این است که بین ارزش ذاتی یک سهم و ارزش بازار اختلاف وجود داشته باشد. طبق این اصل، شما باید سهامی را خریداری کنید که کمتر از ارزش ذاتی خود هستند. به این ترتیب نه تنها فرصت خوبی برای بهرهمندی از سود دارید بلکه ریسک سرمایهگذاری خود را نیز پایین میآورید.
به عقیده گراهام، داراییهای تجاری به این دلیل ارزشمند هستند که قدرت درآمد پایداری یا ارزش بالایی دارند. اگرچه گراهام راهبردهای سرمایهگذاری دیگری هم داشت، اما این راهکار سرمایهگذاری برای او مرسوم بود. این مفهوم برای سرمایهگذاران قابل توجه است، چرا که سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش میتواند سودهایی فراهم آورد و بازار آن سهم را پس از مدتی به قیمت منصفانهای برساند.
اصل دوم: انتظار نوسانات را داشته باشید و از آن سود ببرید
سرمایهگذاری در سهام با مفهوم نوسانات گره خورده است. به جای تلاش برای خروج در زمانهای دشوار بازار، سرمایهگذار هوشمند از نوسانات استقبال کرده و آن را به عنوان شانسی برای یافتن سرمایهگذاریهای معقول و مناسب میبیند. نکته مهمی که بنجامین گراهام میگوید آن است که نباید گذاشت بازار احساس خود را به سرمایهگذاران دیکته کند یا افراد را به تصمیمگیری خاصی سوق بدهد. سرمایهگذار باید برآوردهایش از ارزش کسبوکارها را بر مبنای بررسی عقلانی حقایق قرار دهد. گراهام معتقد است بازارها گاهی به شدت نوسان میکنند، پس به جای ترس، از آنها برای سود بردن استفاده کنید.
بیشتر بخوانید: شاخص بورس چیست و انواع آن کدامند؟
دو راهکار گراهام برای خنثیسازی نوسانات بازار
میانگین هزینه دلاری: این معیار مبتنی بر این است که سرمایهگذار کل مبلغ سرمایهگذاری مورد نظرش را تقسیم کرده و در بازههای زمانی منظم به خرید دارایی خاصی اختصاص دهد. هدف از چنین کاری کاهش میزان نوسان برای کل میزان خرید است و خرید صرف نظر از قیمت آن دارایی در بازههای منظمی صورت میگیرد. این کار باعث میشود نگرانی سرمایهگذار در خصوص این که سهامی را به قیمت بالایی خریداری کرده است، کاهش یابد و برای سرمایهگذاران منفعل بهتر است.
سرمایهگذاری در سهام و اوراق قرضه: توصیه گراهام این است که سبد دارایی فرد میان سهام و اورقا قرضه توزیع شود تا سرمایه فرد را در یک بازار نزولی حفظ کند و در عین حال سرمایه از طریق درآمد اوراق قرضه امکان رشد داشته باشد. فلسفه گراهام روی حفظ سرمایه و سپس تلاش برای رشد آن بود. به همین دلیل هم توصیه میکرد یک چهارم تا سه چهارم از کل مبلغ سرمایهگذاری افراد روی اوراق قرضه باشد، آن هم بر مبنای شرایط بازار. این راهکار به سرمایهگذاران کمک میکرد تا در شرایط گوناگون سرمایهگذارها سود عاید خود کنند و از ورود به سرمایهگذاریهای غیرسودده دوری کنند.
اصل سوم: نوع خود را بشناسید
گراهام به دو نوع سرمایهگذار اشاره میکند، یکی از این انواع سرمایهگذار فعال و نوع دیگر سرمایهگذار منفعل یا غیرفعال نامیده میشوند، یا به تعبیری دیگر سرمایهگذاران متعهد و سرمایهگذاران تدافعی. به عقیده گراهام شما صرفا دو انتخاب واقعی دارید: اولین انتخاب این است که تعهدی جدی در طول زمان داشته باشید و انرژی بگذارید تا به سرمایهگذار خوبی تبدیل شوید.
اگر چنین قصدی ندارید، یک سرمایهگذار منفعل خواهید بود که احتمالا بازده کمتری به دست میآورد اما وقت و کار کمتری هم صرف کرده است. به عقیده گراهام هر چقدر بیشتر روی سرمایهگذاری خود کار کنید، بازده بالاتری خواهید داشت. اگر زمان کافی نمیگذارید یا تمایلی هم به تحقیق روی سرمایهگذاری ندارید، صندوق سرمایه گذاری یک جایگزین خوب است. بنابراین سعی کنید نوع خود را بشناسید.

کدام دسته هستید: سفتهباز یا سرمایهگذار؟
همه افرادی که در بازار سهام شرکت دارند، سرمایهگذار نیستند. گراهام معتقد بود برای افراد مهم است که تعیین کنند سرمایهگذار هستند یا سفتهباز. تفاوت بین این دو ساده است. یک سرمایهگذار به سهام به عنوان بخشی از یک کسب و کار نگاه میکند و سهامدار مالک بخشی از آن کسب و کار است، در حالی که سفتهباز به معامله میپردازد و به ارزش ذاتی کاری ندارد. برای یک سفتهباز ارزش تنها توسط مبلغی تعیین میشود که یک نفر در ازای یک دارایی پرداخت خواهد کرد. معامله کردن به هر یک از این دو روش به خودی خود اشکالی ندارد، مهم این است که تشخیص دهید شما به کدام دسته تعلق دارید.
ریشهشناسی یک خطا
اما گراهام با وجود تمام کارهای ارزندهای که انجام داد، اشتباهی هم داشت. در حالی که از نظر شهودی سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش معنای زیادی دارد، احساسات انسانی ممکن است بر عقل سلیم چیزه شوند. او در سال 1926 عایدی قابل توجه 34 درصدی را به دست آورده بود، در حالی که میانگین صنعتی داوجونز تنها 0.34 درصد رشد کرده بود. اما در فاصله 1929 تا 1932 حدود 70 درصد از سرمایهاش را از دست داد. او که در سال 1929 افت بازار را دیده بود و 20 درصد در زیان بود، گمان میکرد بدترین شرایط بازار به سر آمده و به خرید ادامه داد.
در سال 1930 گراهام بدترین سالش را تجربه و 50 درصد زیان کرد. در واقع، درست است که سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش روش خوبی برای سرمایهگذاری بود و هست اما دو نکته مهم در مورد آن وجود دارد. یکی این که همیشه و به خصوص در شرایط بحرانی، یک سرمایهگذاری که با کاهش قیمت روبهرو بوده میتواند ارزانتر هم شود. شاید در شرایط بحرانی تداوم خرید بهترین گزینه نباشد. نکته دوم هم این است که اگرچه تحلیل سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش درست است، اما در بلندمدت این موضوع معنا دارد و ممکن است در کوتاهمدت شاهد افت ارزش هم باشیم.
جمعبندی
در بالا زندگی بنجامین گراهام را دنبال کردیم و درسهایی که در خصوص سرمایهگذاری برای ما دارد را معرفی کردیم. بازار سهام از زمانی که گراهام زندگی میکرد تاکنون تغییر و تحولات زیادی پشت سر گذاشته است. با همه این موارد، مهمترین نکتهای که گراهام به ما یاد داد، تفاوت بین قیمت و ارزش است. به عقیده او این قیمت است که دچار نوسان میشود و به شرایطی مانند میزان ترس انسانها بستگی دارد اما ارزش از محیط کسبوکار به دست میآید. به همین دلیل هم وی روی سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش متمرکز بود.
با این حال باید بدانیم که سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش هم مشکلاتی دارد. چیزی که ارزان شده میتواند ارزانتر هم بشود. همچنین رویکرد بلندمدت یا کوتاهمدت ما در بهرهمند شدن از این رویکرد تاثیرگذار است. اگر این نکات را بدانیم، به کار بردن توصیههای سرمایهگذاری بنجامین گراهام برای ما بسیار سودمند خواهد بود.